اندر حکایت دزد
شریف و
نجیب ✍️✍️مولانا در مثنوی داستان شیخی را تعریف میکند، که در تاریکی دم صبح افسار الاغش را جلو حمام به مردی که چهرهاش نمایان نبود سپرد و به حمام رفت، وقتی برگشت دید که افسار الاغش در دست دزد معروف ده است و شروع کرد به داد و بیداد. دزد گفت چرا داد و بیداد میکنی؟شیخ گفت ای دزد نابه کار افسار الاغ من در دست تو چه میکند؟دزد گفت تو خود در تاریکی الاغت را به من سپردی تازه مرا از کارم باز داشتی و حالا داد و بیداد هم میکنی.شیخ پرسید: پس چرا الاغ را ندزدیدی؟دزد گفت: تو الاغت را به من سپردی من دزدم نه خیانتکار و چیزی را که به من سپردهاند به آن خیانت نمیکنم.مولانا سپس ادامه میدهد که:به اندازه این دزد شرافت داشته باشید و به کسانی که اموال و سرنوشت خودشان را به شما سپردهاند خیانت نکنید.از
فرمایشات حضرت شکر مهر :به نظر عقلا و صلحا این حکایت قشنگ مشنگ حضرت مولانا رومی نه او مولانا مشدی حمید در این سرای بی کسی نه دردی است نه خیانتکاری بلکه همه خدمتگزاران صدیق به فقیران و مستمندان است صدق می کند.الله و اعلم و جلل خالق این چه حرفی است چرا تهمت اختلاس به سبک مدرن و امروزی نه دزدی به خادمین مردم در هر منصب و لباسی می زنید بحمدالله همه چیز وفق مراد است و همه اجناس و اقلام حتی یک متر قبر و جواز دفن و کفن و مخلفات و تعلقات آن به سر مبارک مسوولین بی شیله پیله ارزن است و وضعیت زندگی اقتصادی مردم قانع شیب آن رو به ته زمین است.خدا عاقبت امور را عافیت فرماید.࿐჻❥⸙ آوای مهر بروجرد...
ما را در سایت آوای مهر بروجرد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : avayemehrborugerda بازدید : 379 تاريخ : پنجشنبه 27 بهمن 1401 ساعت: 12:19